نویسنده: رضا عباس زاده (1)

 

مقدمه

امنیت یکی از عناصر بنیادی زندگی اجتماعی و از لوازم ضروری تداوم آن است. نقش امنیت در شکل‌گیری شخصیت از چنان جایگاه رفیعی برخوردار است که «آبراهام مازلو» (از پیشگامان توسعه روانشناسی انسانگرا) سلسله مراتبی از نیازها را ارائه و در آن، پس از نیازهای فیزیولوژیکی، دومین نیازی را که فرد برای رسیدن به مراتب عالی نیازمند تأمین آن در حد مطلوب است، امنیت دانسته است. به رغم اینکه ماهیت مبهم و پیچیده امنیت اجازه پیشنهاد تعریف پذیرفته شده عمومی را در این عرصه نمی‌دهد، بسیاری از اندیشمندان نتوانسته‌اند در مقابل وسوسه تلاش برای تعریف آن مقاومت کنند که به عنوان نمونه برخی از تعاریف اندیشمندان این حوزه به شرح زیر ارائه می‌گردد: «امنیت حمایت یک ملت از حمله فیزیکی و مصون و محفوظ داشتن فعالیت اقتصادی آن از جریان‌های ویران کننده بیرونی است.» (استنلی هافمن)، «امنیت رهایی از عدم امنیت است.» (سی. آ. منینگ)، «امنیت آزادی نسبی از تهدیدهای آسیب رساننده است.» (جان مارتس)، «امنیت یک ملت در برگیرنده وحدت سرزمینی، ثبات رژیم، درک شناخت ستیز منافع ملی و بین‌المللی و تأمین و تحفظ حیات ساکنین در برابر تهدید، عمل یا موقعیتی است که به هر طریقی به مسیر زندگی آنان لطمه وارد می‌سازد.» (اقبالور رحمان)، «امنیت در بعد عینی به فقدان تهدیدات نسبت به ارزش‌ها و در جهتی ذهنی به فقدان ترس از اینکه چنین ارزش‌هایی مورد هجوم واقع بشوند می‌پردازد و آن‌ها را می‌سنجد.» (ولفرز)، «تا زمانی که مورد تهدید واقع نشده‌ایم و امنیت خود را از دست نداده‌ایم، نمی‌توانیم تشخیص دهیم که امنیت چیست یا چقدر مهم است.» (ریچارد اولمان) نیاز به امنیت در سطوح فردی و اجتماعی از بدیهیات عقلی است که کلام وحی و لسان معصومین (علیهم السلام) نیز مؤید آن است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «نعمتان مجهولتان الامن و العافیه» و علی (ع) نیز در نامه معروفش به مالک اشتر (حاکم مصر) آورده‌اند که: «این مالک! تو باید به گونه‌ای حکومت کنی که مردم تو را به معنی واقعی تأمین کننده امنیتشان و نگهداری مالشان و دوست عزیز خودشان بدانند».
لازمه تأمین امنیت پایدار، بصیرت و دشمن‌شناسی است و ناتوان شمردن دشمن، آسیب‌زاست. امیر (علیه السلام) در کلامی بلیغ به سپاهیانش هشدار می‌دهد: «دشمن به خواب نرفته در حالی که شما را خواب غفلت ربوده است.» و «برادر جنگ، بیداری و هوشیاری است و هر کس (از دشمن آسوده) بخوابد، دشمن از او به خواب نرفته است.» قرآن کریم درباره ضرورت دشمن‌شناسی تأکیدات ویژه‌ای دارد از آن جمله: «اگر آن‌ها بر شما مسلط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبانشان را به بدی کردن نسبت به شما می‌گشایند و دوست دارند شما به کفر بازگردید.» (ممتحنه، آیه 2)، «کفار دوست دارند که شما از سلاح‌ها و متاع‌های خود غافل شوید تا یک‌باره به شما هجوم آورند.» (نساء، آیه 102)، «این به خاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا به آن‌ها نمی‌رسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران شود، برنمی‌دارند و ضربه‌ای از دشمنی نمی‌خورند مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آن‌ها نوشته می‌شود، زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند.» (توبه، آیه 120)، «(نشانه های) دشمنان از دهانشان (کلامشان) آشکار شده و آنچه در دل‌هایشان پنهان می‌دارند، از آن مهم‌تر است.») (آل عمران، آیات 118-119)، «و هنگامی که تنها می‌شوند، از شدت خشم بر شما، سرانگشتان خود را به دندان می‌گزند! بگو: با همین خشمی که دارید، بمیرید.» (همان)، «و بردگی و ذلّت مسلمانان را خواهانند.» (صف، آیه 61)، «هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد تا (به طور کامل تسلیم خواسته‌های آن‌ها شوی و) از آیین (تحریف شده) آنان پیروی کنی.» (بقره، آیه 120)، «این کسانی که ایمان آورده‌اید، هوشیاری و آمادگی خود را (در مقابله با دشمن) حفظ کنید و در دسته‌ای متعدد یا به صورت دسته واحد به سوی دشمن حرکت کنید.» (نساء، آیه 71)، «و هنگامی که در میان آن‌ها باشی (و در میدان جنگ) برای آن‌ها نماز به پا داری، باید دسته‌ای از آن‌ها با تو (به نماز) برخیزند و سلاح‌هایشان را با خود برگیرند و هنگامی که سجده کردند (و نماز را به پایان رساندند) باید به پشت سر شما (به میدان نبرد) بروند و آن دسته دیگر که نماز نخوانده‌اند (و مشغول پیکار بوده‌اند) بیایند و با تو نماز بخوانند؛ آن‌ها باید وسائل دفاعی (هوشیاری) و سلاح‌هایشان را (در حال نماز) با خود حمل کنند؛ (زیرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاح‌ها و متاع‌های خود غافل شوید تا یک باره به شما هجوم آورند.» (نساء، آیه 102)
در شأن نزول آیه مزبور آمده که هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با عده‌ای از مسلمانان به عزم مکه وارد سرزمین حدیبیه شدند و جریان به گوش قریش رسید، خالد بن ولید به سرپرستی یک گروه دویست نفری برای جلوگیری از پیشروی مسلمانان به سوی مکه در کوه‌های نزدیک آن شهر مستقر شد. هنگام ظهر بلال اذان گفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا کردند. خالد از مشاهده این صحنه در فکر فرو رفت و به نفرات خود گفت: در موقع نماز عصر که در نظر آن‌ها بسیار پرارزش است و حتی از نور چشمان خود آن را گرامی‌تر می‌دارند، باید از فرصت استفاده کرد و با یک حمله برق آسا و غافلگیرانه کار آن‌ها را یکسره ساخت. در این هنگام آیه مزبور نازل شد و کیفیت نماز خوف را که از هر حمله غافلگیرانه‌ای جلوگیری می‌کند، بیان کرد. گفته می‌شود که خالد بن ولید با مشاهده این صحنه ایمان آورد و مسلمان شد.

برنامه‌های امنیتی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران بعثت

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ظرف مدت کوتاه بیست و سه سال بعد از بعثت توانستند چنان امنیتی در جامعه اسلامی ایجاد نمایند که همه مسلمانان و بلکه همه اهل کتاب در سایه آن از هر جهت در آرامش بسر می‌بردند. با مروری بر سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌توان گفت که آن حضرت دو برنامه کلی کوتاه مدت و بلند مدت برای ایجاد و استمرار امنیت در سطح جامعه آن عصر داشته‌اند که هر دو نیز با موفقیت به اجرا درآمدند و توانستند علاوه بر ایجاد امنیت در سطح جامعه، به گسترش روز افزون دین مبین اسلام نیز کمک شایانی نمایند؛ در برنامه کوتاه مدت، هدف آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) رفع خطرات احتمالی علیه مسلمانان بود که در آن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برنامه‌های عملی و فوری و گاه موقت را اجرا کردند که به اتحاد مسلمانان و حفظ امنیت آنان انجامید در حالی که برنامه بلند مدت ایشان با هدف عمق بخشیدن به امنیت مسلمانان و هم پیمانان آنان و تشویق غیر مسلمانان به اسلام بود که در آن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با فرهنگ سازی و کار مداوم به تحول درونی در مسلمانان دست زدند. شایان ذکر است که عمده مباحث تحقیق، راجع به امنیت ایجادی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه است، چرا که آن حضرت در مکه حکومتی نداشتند تا فرصتی برای اعمال امنیت داشته باشند و در آنجا عمدتاً دفاع از خود و یارانشان مورد توجه بوده است. پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و استقبال گسترده مردم از ایشان، طبیعی بود که به میزان گسترش دین، خطراتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان را تهدید می‌کرد نیز گسترش یابد همچنان که در مکه هر چه دعوت علنی‌تر می‌شد خطرات بیشتری مسلمانان را تهدید می‌کرد تا اینکه این بحران‌ها به هجرت پیامبر به مدینه انجامید.

الف) برنامه کوتاه مدت و عملی امنیتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه

برخی از خطراتی که ممکن بود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان را در مدینه مورد تهدید قرار دهد عبارت بودند از: حمله گسترده قریشیان؛ یهود و بت‌پرستان مدینه و اطراف آن به خصوص از ناحیه کسانی که با تازه مسلمانان مدینه از یک قبیله بودند؛ بروز اختلافات قومی قبیله‌ای در بین مسلمانان مهاجری که از مکه آمده بودند و...
هریک از خطرات برشمرده می‌توانست در عدم موفقیت سیاست‌ها و برنامه‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به هم زدن امنیت مدینه نقش بسزایی داشته باشد. پیامبر برای حفظ امنیت و جلوگیری از خطرات مذکور نیازمند برنامه‌ای عملی، فوری و کوتاه مدت بودند. باید دید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه اقداماتی در راستای فضاسازی برای ایجاد امنیت در مدینه انجام دادند:

ساخت مسجد

اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه بنای مسجدی بود که با کمک تمامی مسلمانان به منزله محل اجتماعی و عبادت و میعادگاه همه ساخته شد. این مرکز در اتحاد و یکپارچگی آنان نیز نقش بسزایی داشت، مسلمانان بدون هیچ امتیازی در کنار یکدیگر می‌نشستند و پیامبر خدا نیز به گونه‌ای در حلقه آنان جای می‌گرفت که اگر بیگانه‌ای وارد می‌شد نمی‌فهمید کدام یک پیامبر خدا می‌باشند. مسلمانان با شنیدن صدای اذان، تمامی کارهای خویش را رها و شتابان به مسجد می‌آمدند و در نماز شرکت می‌جستند یا در جریان امور فوری قرار می‌گرفتند و این مرکزی بود که برای امور عبادی و سیاسی ساخته شد.

پیمان مدینه

از یکسو خطر غیرمسلمانان اهل مدینه و یهودیان اطراف روز به روز بیشتر می‌شد و از سوی دیگر خطر کفار قریش مسلمانان را تهدید می‌کرد؛ در این راستا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیمانی دفاعی که در آن مسلمانان، یهودیان و حتی مشرکان مدینه هم پیمان می‌شدند را منعقد کردند که براساس مفاد آن، امضاء کنندگان ملت واحدی دانسته شدند، هرگونه ظلم و ستم ممنوع شد، هر گروه رسوم زندگی سابق خویش را توانستند حفظ کنند، دفاع مشترک از یثرب به عهده همگان نهاده شد و تصریح شد که هر یک از گروه‌های مسلمان و یهود و به طور کلی تمام امضا کنندگان و هم پیمانان آنان که دیگری را به صلح با دشمن دعوت کرد باید بپذیرد مگر اینکه دشمن قصد مقابله با دین اسلام را داشته باشد همچنین تصریح شد که قریش و هم پیمانان آن‌ها پناه داده نمی‌شوند، داخل یثرب منطقه حرم اعلام شد و مناسبات افراد با یکدیگر بر اساس نیکی و خوبی تعیین شد و مرجع حل اختلافات نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شد.

پیمان برادری

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای زدودن تعصبات قومی و قبیله‌ای و نژادی، انتساب افراد به قوم و قبیله خود را محدود نمودند. ایشان در یک اقدام مهم، مسلمانانی که از مکه به مدینه هجرت کرده بودند را «مهاجر» و اهالی مدینه را «انصار» نامیدند. این امر در اتحاد این دو گروه از مسلمانان (که از دو شهر متفاوت با فرهنگ و ویژگی‌های متفاوت بودند) و وحدت و یکپارچگی مسلمانان مدینه که از دو قبیله اوس و خزرج، مهر و موم‌ها هم با یکدیگر در تنش و درگیری بودند تأثیر بسزایی داشت؛ جامعه آن روز عربستان بشدت متعصب و پایبند عهد و پیمان و حلف بود و به قول دکتر شریعتی، «حلف، قوی‌ترین سنت اجتماعی عرب بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این سنت ریشه دار را گرفت و بدان روح انقلابی بخشید، رسم همچنان محفوظ ماند اما بجای پیمان قبایلی، پیمان اعتقادی و بجای دست دیگر، دست خدا روی دست‌ها قرار گرفت.»
یکی از اقداماتی که به استحکام هرچه بیشتر مسلمانان کمک کرد، پیمان برادری بود که بین مهاجرین و انصار بسته شد. مهاجر و انصار در محیط خاصی پرورش یافته بودند و در طرز تفکر و آداب و معاشرت و تعصبات قومی قبیله‌ای فاصله زیادی با یکدیگر داشتند؛ مهاجران که کاشانه خویش را ترک کرده و غالباً با دست خالی به مدینه آمده بودند در فقر شدیدی بسر می‌بردند: نه کاری داشتند، نه سرمایه‌ای و نا ابزاری برای کسب درآمد. تدبیر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ناامنی اقتصادی که پیامد هجرت این افراد بود، ایجاد اخوت بین آن دو گروه و بین هر یک از انصار با هر یک از مهاجرین بود که آن‌ها را به یکدیگر نزدیک کرد، کدورت‌ها را از بین برد و باعث شد انصار که خانه و درآمدی از خود داشتند مهاجران را در آنچه داشتند شریک کنند به گونه‌ای که برخی از انصار همه اموال خود را با برادر مهاجر خود تقسیم کردند.

پیمان با غیر مسلمانان اطراف مدینه

در پیمان مدینه تنها یهودیان و مشرکان ساکن مدینه اعم از اوس و خزرج و تیره‌های دیگر حضور داشتند اما یهود و طوایف مشرک اطراف مدینه می‌توانستند خطرساز شوند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای هم پیمان ساختن آنان با مسلمانان و به طور کلی با اهل مدینه، ابتدا با طوایف بزرگی همچون یهود بنی‌قریظه، بنی‌نضیر و بنی‌قین‌قاع پیمان بستند و آنان را از پناه دادن به دشمن یا جاسوسی برای آنان برحذر داشتند و سپس طوایف کوچک و بزرگ اطراف را با خود هم پیمان ساختند که به امنیت مدینه کمک شایانی نمود.

پیمان با قبائل مسیر تجارتی قریش

اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعزام گروه‌هایی برای انعقاد پیمان با قبایل مسیر تجارتی قریش بود. انعقاد پیمان با قبایل مسیر تجارتی تهدیدی برای منافع قریشیان بشمار می‌رفت که مسلمانان می‌توانستند از این گونه پیمان‌ها به نفع خود و مسلمانان مکه استفاده کنند با این روش، امنیت مسلمانان ساکن مکه بیشتر تأمین می‌شد؛ دشمن از توان و نیرومندی مسلمانان آگاه و پیامد آن امنیت بیشتر در برابر دشمن خارجی بود و اگر مسلمانی از مسلمانان مکه در کاروان قریشیان بود می‌توانست به هم‌پیمانان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پناه ببرد یا همراه گروه اعزامی به مدینه بیاید.

هم‌بستگی ادیان توحیدی

پس از تثبیت حکومت اسلامی به دست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مأموریت دیگری از جانب خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محول شد که با تکیه بر اصول مشترک اسلام و ادیان توحیدی، بین صاحبان این ادیان پیمان عقیدتی برقرار نماید و این گامی بود برای ایجاد امنیت هرچه بیشتر از راه وحدت ادیان چنانکه در قرآن آمده است: «بگو‌ ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خدا به خدایی نگیرد، پس اگر اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم». (آل عمران، آیه 64) این آیه را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نامه‌های خود به سران کشورهایی که پیروان ادیان توحیدی بودند نیز آوردند و یکپارچگی و اتحاد صاحبان این ادیان را به آنان توصیه کردند که رفع کدورت‌ها موجب نزدیکی آنان با مسلمانان و تهدیدی برای مشرکان بود.

تألیف قلوب

ایجاد الفت و مهربانی در دل‌ها از موضوعاتی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از راه آن در ایجاد و حفظ امنیت در مدینه کمک گرفت. در فقه سیاسی اسلام تألیف قلوب را نسبت به چند گروه لازم دانسته‌اند برخی از آن‌ها عبارتند از: کفاری که با تألیف قلوب به اسلام رغبت پیدا می‌کنند یا کفار مرز نشینانی که تألیف آنان مانع هجوم کفار بیگانه به کشور اسلامی است بعلاوه مسلمانان ضعیف الایمان یا مرزنشین نیز مشمول این عنوان می‌شوند. تألیف قلوب از موضوعاتی است که در قرآن مجید مورد اشاره قرار گرفته (توبه، آیه 60) و بر هزینه بخشی از زکات در این مورد تأکید شده است.

ب) برنامه‌های بلند مدت امنیتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایه ریزی بخشی از برنامه امنیتی خویش را از آغاز بعثت خود در مکه شروع کرده بودند. اخلاق و رفتار شخصی و توصیه‌های رفتاری ایشان یکی از پایه‌های امنیتی بود که بعدها آن را در مدینه در سطح گسترده‌ای دنبال کردند. پیامبر در مدینه با فرهنگ سازی در بین مسلمانان امنیتی عمیق و فراگیر برای آنان ایجاد کردند به گونه‌ای که با فقدان ایشان نیز جامعه از آثار آن بهره‌مند گردید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایه‌های برنامه بلند مدت امنیتی خویش را بر چند موضوع استوار ساخته بود که عبارت بودند از: ایمان و اعتقاد راسخ به خدا و اطاعت از او، اخلاق و رفتار نیک بخصوص اخلاق شخص آن حضرت به منزله حاکم جامعه، منش اجتماعی و اجرای عدالت اجتماعی به ویژه در رفتار متقابل شخص ایشان با مردم.

ایمان و اعتقاد به خدا

رابطه ایمان به خدا و آرامش و اطمینان رابطه‌ای واقعی و غیر قابل انکار است که در آیات متعددی از قرآن مجید نیز این موضوع با اشاره یا تصریح آمده است. در برخی از آیات، امنیت ثمره ایمان ذکر شده است: «کسانی که ایمان آورده و ایمانشان را به شرک نیالوده‌اند، آنان را ایمنی است و ایشان راه یافتگانند». (انعام، آیه 82) در برخی آیات امنیت به منزله وعده الهی به افراد با ایمانی که عمل صالح انجام می‌دهند دانسته شده است: «خدا به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که... و هر آینه بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند.» (نور، آیه 55) در گروه دیگری از آیات خداوند با یادآوری امنیت و امدادهای غیبی در گذشته (انفال، آیات 12، 11، 7) به مسلمانان دلداری داده و به آنان گوشزد می‌کند که خداوندی که شما را در فلان بحران از چنگ دشمن نجات داد دیگر بار نیز می‌تواند امنیتتان را بازگرداند. در آیاتی دیگر خداوند این نوید را به مسلمانان می‌دهد که آرامش درونی را از دشمن سلب می‌کنم و رعب و وحشت را بر آنان غالب می‌گردانم (آل عمران، آیه 151؛ انفال، آیه 12؛ احزاب، آیه 26؛ حشر، آیه 2) در آیات فوق خداوند از یک طرف مانع بروز تشویش و نگرانی مسلمانان و از سوی دیگر وحشت دشمن را به آنان گوشزد می‌کند و این امر در پرتو ایمان و اعتقاد راسخ به خداوند نتیجه‌ای جز آرامش، امنیت و پیروزی را به دنبال نخواهد داشت. ایمان به خدا قدرتی بی‌بدیل را در انسان ایجاد می‌کند که فرد جان بر کف به میدان جنگ قدم می‌گذارد تا به یکی از دو پاداش (احدی الحسنیین) پیروزی یا شهادت نائل آید و به فرموده قرآن مجید بیست نفر بر دویست نفر پیروز می‌شوند. (انفال، آیه 65) پیامبر با مستحکم کردن پایه‌های ایمانی مردم برنامه درازمدت خود در ایجاد امنیت در جامعه اسلامی را تکمیل کردند، چه اینکه افرادی ثابت قدم، مقاوم و معتقد پشتوانه‌ای مهم برای امنیت بشمار می‌روند.

صفات و اخلاق فردی پیامبر

اخلاق والای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اتحاد و یکپارچگی امت در صدر اسلام تأثیر بسزایی داشت. این اخلاق در حد بالایی بود و خداوند آن را «خلق و خوی بزرگ» (قلم، آیه 4) نامید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با داشتن چنین اخلاقی چنان مجذوب پیروانش شده بود که آن‌ها هیچ گاه خواسته‌های خویش را بر توصیه‌های ایشان مقدم نمی‌داشتند. برخی از صفات ایشان که در رضایتمندی مردم و ایجاد امنیت نقش بسزایی داشته عبارتند از: رحمت و مهربانی، سعه صدر، ساده زیستی، استقامت، رفتار و منش اجتماعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حکومت، عدالت اجتماعی، شفاف سازی، مشارکت، رعایت حقوق مردم، وفای به عهد و... . همه این‌ها مرهون منش و رفتار نیک و عادلانه پیامبر و تربیت والای پیروان ایشان بود همچنان که جرجی زیدان می‌گوید: «هنگامی که مسلمانان برای کارزار یرموک گرد آمدند، آنچه جزیه از مردم حمص (شام) گرفته بودند به آنان باز پس داد و گفتند: آنچه داده‌اید بستانید و ما را از هم پیمانی خود آزاد سازید. مردم حمص در پاسخ گفتند: هرگز از شما جدا نمی‌شویم. دادگستری و پرهیزکاری فرمانروایان شما بهتر از بیداد رومیان است ما با شما می‌مانیم و به همراهی فرماندار شما با ارتش هرقل می‌جنگیم.

سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مواجه با دشمنان

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، شخصی سیاستمدار و دوراندیش بود پیوسته مراقب اوضاع دشمنان و جنب و جوش‌ها و توطئه‌های آنان بود و افراد زبردست و توانایی را به عناوین مختلف به اطراف مکه و میان تیره‌های مختلفی از مشرکان روانه می‌ساخت تا از تصمیمات مخالفان و توطئه‌های آنان آگاه شود، ابتکار این عمل در اسلام به وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مراقبت از توطئه بیشتر بوده و معمولاً رسم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این بوده که دشمنان و توطئه‌گران را در مرحله توطئه‌چینی یا سرکوب می‌کرد یا آنان را می‌بخشید. به عنوان نمونه به شواهد تاریخی نیز اشاره می‌گردد:

کشتن سفیان بن خالد

یکی از اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بین بردن یکی از چهره‌های معاند و متنفذ قبیله هُذَیل بود که در مرحله توطئه چینی او را از میان برد؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر یافت که سفیان بن خالد از قبیله هذیل قصد فراهم کردن نیرو برای جنگ با مسلمانان دارد. آن حضرت در محرم سال چهارم، عبدالله بن اُنیس را فرستاد تا وی را به قتل برساند. عبدالله نزد وی آمده و گفت: شنیده است که او به قصد جنگ با محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیرو فراهم می‌کند و می‌خواهد به او ملحق شود، پس از اندکی راه که آشنایانش از گردش دور شدند، وی را به قتل رساند و به مدینه گریخت.

کشتن کعب بن اشرف

کعب بن اشرف از دشمنان سرسخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که به آزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌پرداخت؛ وی پس از جنگ بدر به مکه رفت. اشعاری در مرثیه کشتگان قریش خواند و آنان را بر ضد مسلمانان تحریک کرد و نیز او نام برخی از زنان مسلمان را در اشعار خود می‌آورد و سبب آزار آن‌ها می‌شد. وقتی که کعب بن اشرف به مدینه آمد، محمد بن مسلمه و ابونائله تصمیم گرفتند با فریب کعب او را از خانه بیرون آورند؛ ابونائله ابتدا برای مکر خویش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه گرفت. سپس به نزد کعب رفته و به او گفتند: آمدن این مرد - رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) - برای ما بلا بود... و نیز گفتند: همراه عده‌ای قصد خوار کردن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارند. بعداً کعب را از خانه اش بیرون بردند و در راه او را کشتند و گریختند و به سوی مسجد آمدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در مسجد بود و با شنیدن صدای تکبیر آنان بیرون آمد و از ایشان استقبال کرد.

سرکوبی توطئه‌گران بنی‌نضیر

از جمله اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سرکوبی توطئه گران بنی‌نضیر بود که علت آن توطئه یهودیان برای قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای برچیدن مرکز توطئه و فساد و جاسوسی، آن‌ها را از این منطقه بیرون کرد و اساس و اسباب آن‌ها ریشه کن نمود.

شکست دادن قبیله بنی‌المصطلق

غزوه بنی‌المصطلق، گروه و تیره‌ای از قبیله خزانه بودند که قصد توطئه علیه مسلمانان را داشتند. گزارش‌هایی به مدینه رسید که «حارث بن ابی ضرار» رئیس قبیله درصدد جمع آوری سلاح و سرباز است و می‌خواهد مدینه را محاصره کند؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همانند مواقع دیگر خواست فتنه را در نطفه خفه کند، با یاران خود به سوی قبیله بنی‌المصطلق حرکت کردند و در کنار چاه مریسیع با آن‌ها روبرو گردید؛ میان دو دسته درگیری شد. جانبازی مسلمانان و ترسی که در دل قبایل عرب از ناحیه مسلمانان افتاده بود، سبب شد که پس از زد و خورد کوتاهی با کشته شدن ده نفر از دشمن و یک نفر از مسلمانان - آن هم به طور اشتباهی - سپاه دشمن متفرق گردید و سرانجام اموال زیادی نصیب ارتش اسلام گشت و زنان آن‌ها به اسارت درآمدند.

سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برخورد با جواسیس

قرآن کریم نسبت به عوامل نفوذی دشمن به مسلمانان سخت هشدار داده است: «در میان شما (کسانی هستند که جاسوسی می‌کنند) حرف‌های شما را شنیده و به دشمن می‌رسانند.» (توبه، آیه 47) قرآن کریم در مورد یهودیانی که برای مشرکین جاسوسی می‌کردند می‌فرماید: «و از آن کسانی که بر آیین یهودند، سخنان شما را با دقت می‌شنوند تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند، آنان جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند، (مائده، آیه 41) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با جاسوس بشدت برخورد می‌کردند و در بسیاری از موارد، دستور قتل آنان را صادر می‌نمودند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به قتل جاسوس ابوسفیان فرمان داد. سلمه بن اکوع در این باره نقل می‌کند: در یک سفر جنگی، جاسوسی از دشمن نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. کنار اصحاب نشست و پس از اندکی پا به فرار گذاشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او را دستگیر کنید و به قتل برسانید. من از اصحاب سبقت گرفتم و او را کشتم و اموالش را گرفتم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من بیش از سهمیه ام داد.

الف) جاسوسی برای دشمنان

خیانت ابولبابه

خداوند مؤمنان را از خیانت به خدا، رسول و امانت‌های خود باز داشته است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» (انفال، 27) در ادامه، دارایی و فرزندان مؤمنان زمینه امتحان آنان خوانده شده و بر پاداش عظیم الهی کسانی که امانت‌های خدا و پیامبرش را پاس دارند تأکید می‌شود: «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (انفال، 28) از این آیه برمی‌آید که خیانت یاد شده با انگیزه حفظ دارایی‌ها و فرزندان از گزند دشمنان صورت پذیرفته است چنانکه جمله «وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» نشان می‌دهد که آنان از خیانت بودن کار خویش آگاه بوده‌اند. بیشتر مفسران نزول آیات را در سال پنجم هجری و مرتبط با غزوه بنی‌قریظه و در شأن ابولبابه انصاری دانسته‌اند. براساس این دیدگاه، یهودیان بنی‌قریظه پس از 21 روز محاصره شدن از سوی مسلمانان، خواستار صلح و خروج از مدینه شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با رد این خواسته و با درخواست أوسیان به داوری سعد بن معاذ رئیس قبیله أوس رضایت داد. سعد به کشتن مردان جنگی، اسارت زنان و غنیمت دارایی آنان حکم کرد. یهودیان ابولبابه را به سبب الفت و روابط پیشین با وی برای مشورت طلبیدند و او با اشاره دست به گلوی خود به آنان فهماند که در صورت پذیرش داوری سعد همه مردان جنگی کشته خواهند شد. گفته‌اند که دارایی و زن و فرزندان ابولبابه در میان قبیله بین قریظه بود و او برای جلب حمایت آنان چنین کرد؛ همچنین آورده‌اند که وی پس از این خیانت و آشکار کردن راز جنگی مسلمانان به سختی نادم و اندوهگین شد و با بستن خود به ستونی در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سوگند یاد کرد که لب به آب و غذا نزد تا بمیرد یا توبه‌اش پذیرفته شود. هفت شبانه روز چنین کرد و توبه‌اش پذیرفته شد. بر اساس آیه یاد شده، انتقال اسرار سیاسی و نظامی مسلمان‌ها و دشمنان از مصادیق خیانت هم‌زمان به امانت خدا، رسول و خود مسلمانان خوانده شده که موجودیت، استقلال و منافع جامعه اسلامی و در نتیجه حیات و هویت دینی آن را به مخاطره می‌افکند.

جاسوسی حاطب بن ابی بلتعه

خداوند با اشاره به پاره‌ای از برخوردهای خصمانه و کینه توزانه دشمنان اسلام، مؤمنان را از همگرایی و ابراز مودت و دوستی نسبت به آنان نهی کرده و آن را مایه گمراهی خوانده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءکُم مِّنَ الْحَقِّ... وَمَن یَفْعَلْهُ مِنکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِیلِ» (ممتحنه، 1) از آیات بعدی برمی‌آید که انگیزه این همگرایی و دوستی با دشمنان خدا نیز حفظ بستگان، فرزندان و دارایی‌ها از گزند آنان بوده است. از همین رو خداوند، مؤمنان را از روز قیامت بر حذر می‌دارد که در آن روز بستگان، فرزندان و دارایی آدمیان هیچ سودی به حال آنان نخواهد داشت، پس نباید دلبستگی به آنان زمینه ساز دوستی با دشمنان خدا شود: «لَن تَنفَعَکُمْ أَرْحَامُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (ممتحنه، 3) عموم مفسران شیعه و سنی، آیه را در شأن حاطب بن ابی بلتعه دانسته‌اند. بر اساس این روایت هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال هشتم هجری، آماده فتح مکه می‌شد، برای رعایت اصل غافلگیری در جنگ، میان مردم شایع ساخت که به سوی خیبر می‌روند. حاطب، آگاه از مقصد اصلی حرکت، با نوشتن نامه و به وسیله زنی که عازم مکه بود، درصدد اطلاع دادن به مشرکان قریش برآمد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از آگاهی از طریق وحی، برخی از یاران خود همانند علی (علیه السلام) و زبیر را در پی او گسیل داشت. زن در آغاز انکار کرد ولی پس از جستجوی همه وسایل و در برابر تهدید به بازرسی کامل بدنی یا کشته شدن، نامه را از لابه لای گیسوان یافته شده خویش بیرون آورد. حاطب در پاسخ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که چرا چنین کرده است، با نفی نفاق ورزی و ارتداد خویش، انگیزه آن را فقط به دست آوردن دل مشرکان و جلب حمایت آنان خواند، زیرا وی برخلاف بسیاری از مهاجران، کسی را در مکه نداشت که در برابر تعرض مشرکان به خانه و کاشانه و دارایی و افراد خانواده‌اش از آن‌ها حمایت کند. بر اساس برخی گزارش‌های دیگر، وی انگیزه خود را جبران حسن رفتار و برخورد مسالمت آمیز مشرکان با خانواده و بستگان خویش خوانده است به هر حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با پذیرش سخن حاطب و با استناد به اینکه وی از اصحاب بدر است، از خطای او درگذشت و از کشتن وی منع کرد.

ب) جاسوسی از روی نیاز

قرآن کریم، مؤمنان را از روابط دوستانه با قوم مغضوب خداوند نهی کرده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» (ممتحنه، 13) شماری از مفسران با گزارش دیدگاه ابن عباس و مقاتل، روابط دوستانه یاد شده را جاسوسی و خبرچینی گروهی از مسلمانان فقیر و نیازمند برای یهودیان مدینه دانسته‌اند. آنان در برابر دریافت مقداری از فرآورده‌های کشاورزی، اخبار و اطلاعات مربوط به مسلمانان را در اختیار یهودیان قرار می‌داده‌اند.

پ) جاسوسی منافقان

قرآن از روابط دوستانه منافقان با یهودیان خبر می‌دهد: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لامِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ *أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِیداً إِنَّهُمْ ساءَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ » (مجادله، 14-16) از سوگند دروغین منافقان، وعده عذاب شدید و تقبیح رابطه یاد شده می‌توان به دست آورد که این ارتباط بسیار آسیب رسان بوده است. بر اساس گزارش‌های تفسیری، گروهی از منافقان که با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان نشست و برخاست داشته اند، اخبار و اسرار آنان را در اختیار یهودیان قرار داده، از آن‌ها بدگویی می‌کرده‌اند. به نقل از سدّی و مقاتل، این آیه به طور مشخص درباره عبدالله بن أبی و عبدالله بن نبتل از سران منافقان نازل شده است. زمانی که از آنان درباره چنین کرداری سؤال می‌شد، از ترس جان خود با سوگند دروغین به انکار آن می‌پرداختند. جاسوسی منافقان ذیل برخی دیگر از آیات نیز گزارش شده است. هنگام حرکت مسلمانان برای جنگ تبوک، شماری از منافقان با سوگند مبنی بر ناتوانی خویش و نداشتن ساز و برگ و در ظاهر با اجازه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شرکت در جهاد معاف شدند. خداوند آنان را دروغگو و سبب سرپیچی آنان را بی‌ایمانی به خدا و جهان آخرت (توبه، 42-46) معرفی کرد و نیامدن آن‌ها را خواست الهی و به سود مسلمانان خواند، چرا که شرکت در حضور آنان پیامدی جز ایجاد فتنه و شکاف در میان مسلمانان و تضعیف سپاه اسلام نداشت: «لَوْ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً ولأَوْضَعُواْ خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» (توبه، 47) در این آیه نیز «سَمَاعون» دو گونه تفسیر شده است: شماری از مفسران متقدم و برخی متأخران، آن را به معنای «جاسوسان» گرفته‌اند، بر این اساس، منافقان بازمانده از جهاد، جاسوسانی را در سپاه اسلام گمارده بودند تا اخبار سپاه را به آنان گزارش کنند. بر اساس نظر گروه دیگری از مفسران شیعه و سنی بر مبنای روایتی از قتاده و ابن اسحاق، «سمَاع» به معنای کسی است که بدون دقت و اندیشه هر سخنی را شنیده، باور می‌کند. بر این اساس با حضور منافقان یاد شده که اغلب از سران و اشراف قوم بودند، گروهی سست ایمان و نفاق پیشه با پذیرش و باور گفته‌های آنان، سپاه اسلام را دچار تفرقه می‌کردند.

ت) خبرچینی برخی یهودیان

براساس آیات 41-42 سوره مائده، حادثه‌ای برای یهودیان خیبر رخ داد. احبار یهود به رغم حکم صریح تورات برخلاف آن حکم کردند و سپس افرادی را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادند تا در این باره داوری کند و در صورتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حکم خلاف آنان را تأیید کرد، آن را بپذیرند وگرنه از پذیرش آن خودداری کنند: «َمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ...» گروهی از مفسران، تعبیر «سَمَاعُون» اول را به معنای گوش دهندگان و دومی را به معنای جاسوسان تفسیر و آیه را این گونه معنا کرده‌اند: «گروهی از یهودیان، بسیار پای سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نشینند تا با تحریف و سوء استفاده از آن بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دروغ ببندند. آنان جاسوس یهودیانی بودند که نزد پیامبر نیامده بودند و شنیده‌های خود را به آنان و دیگر دشمنان انتقال می‌دادند.» شمار دیگری از مفسران شیعه و سنی، «سَمَاعون» دومی را به معنای «پذیرندگان» معنا کرده‌اند یعی آن گروه از یهودیان عوام که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند، سخنان تحریف شده و دروغین عالمان خود را گوش می‌دادند و گفته‌های آنان را بی‌چون و چرا پذیرفته، از آن‌ها پیروی می‌کردند.»

شیوه‌ها و شگردهای کسب اشراف اطلاعاتی توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

نخستین اقدام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از موفقیت در تشکیل حکومت، تأمین امنیت حکومت تازه تأسیس و نیز محل استقرار آن بود. دفع تجاوز دشمنان و ایجاد امنیت مسلمانان از مهم‌ترین اهداف استراتژیک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. برای این امر، اذن و اجازه الهی نیز کار را تسریع کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در نخستین محور مدیریت در این عرصه به بسیج منابع و امکانات و نیروی نظامی پرداختند. آن حضرت ابتدا هسته اولیه بسیج نیروهای داوطلب را از میان مهاجران شکل دادند و پس از چندی در جنگ بدر دومین هسته‌ی نیروی نظامی یعنی انصار را به مهاجران ملحق ساخت. آن حضرت در این عرصه برای نخستین جنگ تمام عیار یعنی غزوه بدر، 313 نفر را بسیج کردند و چند سال بعد، این توانمندی را به حداعلی رساند و در غزوه‌ی تبوک موفق شدند 30 هزار نیروی نظامی بسیج کنند. این همه در حالی است که در نخستین غزوه‌ها، مسلمانان از داشتن تجهیزات و امکانات اولیه جنگی مثل شمشیر و نیزه و کمان و اسب به تعداد نیروهای رزمنده بی‌بهره بودند بعنوان نمونه در عزوه‌ی بدر از 313 نیروی جنگجو تنها 70 نفر شمشیر داشتند و چند نفر کمان و نیزه و فقط یک اسب در اختیار داشتند و از نظر پوشاک و تغذیه و سایر منابع مادی نیز در بدترین شرایط بودند اما دیری نپایید که هنگام فتح مکه (5 سال بعد)، تمامی جنگجویان تحت رهبری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) غرق در سلاح و آهن و پولاد بودند و سواره نظام سپاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حداقل در غزوه تبوک به سه هزار نیروی نظامی می‌رسید. رمز موفقیت در عرصه‌های مختلف، برتری اطلاعات و استفاده صحیح از آن‌هاست. کسی دارای برتری و قدرت است که از اشراف اطلاعاتی برخوردار باشد. امنیت نیز محصول اشراف اطلاعاتی است؛ اشرافی که با کسب اخبار و اطلاعات و احاطه و اشرافیت بر موضوعات پیرامونی ارتباط داشته و به شکلی دقیق و عمیق، واقعیت‌های عینی و ذهنی را در ابعاد مختلف به گونه‌ای روشن و شفاف ارائه می‌دهد و باعث خنثی سازی آسیب‌ها و تهدیدها می‌گردد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شیوه‌های گوناگونی را جهت غافلگیری دشمن بکار می‌گرفت از جمله: آموختن زبان دشمن، استفاده از کد و رمز، کنترل خبرچین‌ها و عناصر و عوامل اطلاعات دشمن، کنترل تحرکات دشمن، بررسی اخبار و اطلاعات رسیده، کنترل نیروها و فرماندهان خودی، کنترل ترددهای مشکوک، کنترل راه‌ها، انجام اقدامات فریب از قبیل انحراف از مسیر اصلی به هنگام عملیات و اعزام گشتی‌های خبریاب و عوامل نفوذی و غیره.

آموختن زبان دشمن

از آنجا که باید دشمن را به طور کامل زیر نظر داشت و راه نفوذ او را جهت کسب اطلاعات سد کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به زید بن ثابت دستور داد که زبان یهود را بیاموزد. زید در این باره می‌گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من امر کرد و من زبان یهود سریانی را آموختم. آن حضرت فرمود: «به خدا سوگند من یهود را امین نامه خویش نمی‌سازم.» زید می‌افزاید: به خدا سوگند! بیش از پانزده روز نگذشته بود که آن را آموختم و با آن کاملاً آشنا شدم و از سوی آن حضرت برای آن‌ها نامه می‌نوشتم و نامه‌های آنان را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواندم.»

حفاظت اسرار و گفتار

یکی از مهم‌ترین علل پیروزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در نبرد، رعایت اصل حفاظت اسرار بوده است؛ حفظ اسرار جنگ در تمامی نبردهای آن حضرت با کافران و مشرکان جزء اصلی‌ترین تاکتیک‌های عملیاتی آن حضرت محسوب می‌شد. مورخان می‌نویسند: «جز در یک مورد (غزوه تبوک) در هیچ یک از جنگها هیچ کس از مسلمانان جز حضرت امیر (علیه السلام) از مقصد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطلاع نیافت.» فتح مکه با مشخصات گستردگی خاص عملیاتی، دوری مسافت (450 کیلومتر) و حضور چشمگیر رزمندگان اسلام، نمونه بارز این است. در این نبرد، سپاه ده هزار نفری اسلام تا حدود مرّالظهران (12 کیلومتری مکه) پیش رفت ولی تا آن لحظه کوچک‌ترین اطلاعی از مسیر و هدف آن حضرت به قریش و مشرکان نرسید.» حتی فرماندهان و رؤسای یگان‌ها از فتح مکه اطلاعی نداشتند زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام بسیج نیروها، تنها سران و رؤسای اقوام را به حضور خواسته و به طور سری به آنان فرموده بود: «در فلان روز، فلان مکان با نیروهایتان به من ملحق شوید و این راز را نزد خود نگهدارید و به کسی اعلان نکنید.» لیکن از نوع و مکان عملیات چیزی به آنان نفرمود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در فتح مکه برای حفظ اسرار عملیات حتی به عایشه فرمود: «مرا تجهیز کن و هیچ کس را از اینکار آگاه مگردان» هنگامی که یارانش را حرکت داد، شخصی درباره مقصد آن حضرت پرسید؛ در پاسخ فرمودند: «آنجا که خدا بخواهد.» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نبرد احد، حباب بن منذر را مأمور جمع آوری اطلاعات از دشمن نمود. او به میان دشمن رفت و اطلاعات لازم را گرفت و بازگشت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: «قبلاً نیز برای من این چنین گزارش شده بود، در مورد اخبارشان چیزی نگو» همچنین درباره جنگ احد روایت شده: «آنگاه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام) را در تعقیب دشمن برای کسب خبر فرستاد به ایشان سفارش کرد... نتیجه هر چه بود، آن را پنهان دار تا به من برسانی» در قرآن کریم می‌خوانیم: «و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آن‌ها برسد، (بدون تحقیق) آن را شایع می‌سازند در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان (که قدرت تشخیص کافی دارند) بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی همگی از شیطان پیروی می‌کردید (و گمراه می‌شدید.) » (نساء، آیه 83)

استفاده از کد و رمز

به کارگیری رمز و کد برای پوشش محتوای نامه‌ها، مکالمات و اخبار و اطلاعات در جنگ امری حیاتی است. هر یک از طرفین درگیر در جنگ کد ویژه‌ای را انتخاب و پیام‌ها را با آن کد ارسال می‌کنند و برای جلوگیری از کشف آن بعضاً چند بار هم کدها را عوض می‌کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در فرماندهی نظامی خویش به این شیوه و شگرد عملیاتی توجه خاص داشتند و به دفعات نیز از آن استفاده می‌کردند. به عنوان نمونه آن حضرت در جنگ خندق آگاه شدند که بنی‌قریظه پیمان میان خود و مسلمانان را شکسته‌اند. این واقعه پس از محاصره مدینه توسط لشکر ده هزار نفری احزاب و قریش رخ داد. پس از پیمان شکنی بنی‌قریظه، کار بر نیروی سه هزار نفری مسلمانان بسیار سخت شد، چون مسلمانان از داخل و خارج مدینه در معرض تهدید قرار گرفته بودند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سعد بن معاذ و سعد بن عباده و عبدالله بن رواحه و خوّاب بن جبیر را نزد بنی‌قریظه فرستادند تا به حقیقت امر پی ببرد؛ سپس به آنان سفارش کردند: اگر نقض پیمان باطل بود، آشکارا خبر دهید و اگر نقض پیمان حقیقت داشت بگونه‌ای خبر دهید و با لحنی سخن بگویید که فقط من بفهمم و بازوان و قدرت مسلمانان را سست نکنید.»

کنترل ترددات و نقل و انتقالات

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر صدور دستورات حفاظتی، اقدامامت لازم را جهت کنترل و نظارت انجام دادند. شخصی از مسلمانان بنام «حاطب بن ابی بلتعه» که خانواده‌اش در مکه می‌زیست، اخبار احتمالی فتح مکه را طی یادداشتی توسط زنی بنام «ساره» به مکه فرستاد و تأکید کرد نامه را هر طور که میدانی مخفی کن و از بیراهه برو، چون بر راه‌های اصلی نگهبان گماشته‌اند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط جبرئیل از جریان باخبر شد و امیر (علیه السلام) و زبیر را مأمور یافتن آن زن و گرفتن نامه کرد. آنان ابتدا از نگهبانان در این باره پرسیدند، پاسخ شنیدند: کسی از شهر خارج نشده است. سپس از بی‌راهه رفتند و زن را در آن محلی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود، یافتند و نامه را از او گرفتند و به حضور پیامبر آوردند. حفظ هوشیاری و غفلت نکردن از ترفندهای دشمن، نخستین گام مهم در زمینه مقابله با او محسوب می‌شود. با او محسوب می‌شود. ابوسفیان قبل از وقوع جنگ بدر که کاروان تجارتی قریش را رهبری می‌کرد، هنگام بازگشت به مکه با یافتن سرگین شترهای عناصر اطلاعاتی لشکر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نزدیکی چاه‌های بدر دریافت که لشکر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به منطقه آمده است. لذا به سرعت کاروان را از منطقه دور کرد و از چنگ سپاه اسلام رهایی یافت. او با یافتن هسته‌های خرما در پشکل شتران عناصر اطلاعاتی سپاه اسلام پی برد که نوع خرما از خرماهای یثرت است و شتران از مدینه آمده‌اند.

زمان‌بندی و تقسیم اطلاعات جهت انتقال به رده‌ها

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نماز عشاء، عبدالله به حجش (یکی از فرماندهان برجسته) را فراخواند و به او فرمود: «فردا صبح با اسلحه نزد من بیا، می‌خواهم تو را مأموریتی بفرستم.» پس از نماز صبح، عبدالله با تعدادی از افرادش نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نامه‌ای به عبدالله داد و فرمود: «تو را به فرماندهی گروه برگزیدم، حرکت کن و بعد از دو روز راهپیمایی، نامه را بگشای و به آن عمل کن.» سیره فوق ضمن روشن کردن نحوه حفاظت اسرار، دقت آن حضرت را در زمان بندی اطلاعات عملیات نشان می‌دهد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این شیوه از لو رفتن طرح پیشگیری کرد.

طبقه‌بندی اطلاعات عملیات

از سیره عملی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درمی‌یابیم که حضرتش اخبارش را طبقه‌بندی می‌کرد و در مورد اخباری که صلاح نمی‌دید دیگران از آن آگاهی یابند، به عناصر اطلاعاتی فرمان می‌داد که: «خبر را فقط به خود من بدهید و با رمز گزارش کنید که دیگران به آن پی نبرند.» در جنگ احزاب وقتی خبر پیمان شکنی بنی‌قریظه به آن حضرت رسید، سعد بن معاذ و سعد بن عباده را با تنی چند مأمور بررسی خبر کرد و به آنان فرمود: «به من خبر رسیده که بنی‌قرظه نقض عهد کرده است. با دقت مسأله را ارزیابی کنید. اگر خبر راست بود، با رمز گزارش دهید که فقط من بفهمم و بازوان مسلمانان را از انتشار علنی سست مسازید و اگر دروغ بود، گزارش علنی بدهید.» آنان نیز پس از پیگیری دقیق به صحت خبر پی بردند و با رمز به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش دادند. نکته جالبی که در کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به چشم می‌خورد، این است که از انتشار اخبار به پاره و سست کردن بازون مسلمانان تعبیر کرده‌اند.

کنترل و نظارت

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پی کنترل کارگزاران سیاسی، نظامی و اقتصادی خویش و کشف توطئه‌ها و براندازی‌ها و خنثی سازی نقشه‌ها و شناسایی جاسوسان دشمن، علاوه بر اینکه از اطلاعات مردم بهره می‌جستند، عیونی نیز داشتند که مسائل، حرکات بی‌جا و افراد مشکوک را شناسایی و گزارش می‌دادند. ضمناً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود درباره آنچه که در جامعه و بین مردم می‌گذشت پرس و جو می‌کرد و از این طریق اخبار و اطلاعات لازم را به دست می‌آورد و «از مردم می‌پرسید، آنچه را در میان مردم می‌گذشت.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها در مورد فرماندهان مسأله دار، عیونی را اعزام می‌داشت بلکه در برخی از سریه‌ها نیز فردی را می‌فرستاد تا اخبار را به آن حضرت گزارش دهد. ابن عساکر می‌نویسد: «وقتی پیامبر سریّه‌ای را اعزام می‌کرد، مردی را همراه آنان می‌فرستاد تا اخبار را برای حضرتش بنویسد.» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افرادی از نیروهای خودی را که به آنها مظنون بود، تحت مراقبت قرار می‌داد. امام رضا (علیه السلام) در این باره فرمود: «سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین بود که هرگاه لشگری را (به خاطر مصالحی) به فرماندهی امیری متهم (و مظنون) برای نبرد با دشمن اعزام می‌کرد، فرد مطمئن و موثقی از افراد خود را به صورت ناشناس، همراه وی می‌فرستاد تا او را زیر نظر داشته باشد و اخبارش را گزارش کند.» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در عهدنامه‌اش به علی (علیه السلام) دستور می‌دهد: «سپس از این مگذر که بر آنان (فرماندهان) عیونی امانتدار و راستگو داشته باشی که همراه آنان به هنگام برخورد با دشمنان حاضر باشند و گرفتاری هر یک از آنان را برای تو بنویسند آن گونه که گویی تو خود شاهدی. آنگاه برای هر کدام از آنان، آنچه از او انجام شده بشناسی، گرفتاری فردی از آنان را به حساب دیگری میاور...»

عملیات فریب

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اغلب غزوه‌ها همواره پس از پیمودن مقداری راه، ناگهان مسیر را تغییر می‌داد یا از همان ابتدا مسیری غیر از مسیر اصلی در پیش می‌گرفت تا دشمن از مقصد لشکریان اسلام آگاه نشود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را غافلگیر سازد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غزوه بنی‌لحیان به سمت دیگری (شام) رفت و اصحاب گمان کردند که حضرت قصد حمله به شام را دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به چنین کاری دست زد تا جلوی اطلاعات دشمن را سد کند و آنان را غافلگیر سازد. و نیز در جریان حدیبیه چون نیروی قریش در محل ذی طوی جمع شده بودند تا مانع از رفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه شوند، حضرت بی‌درنگ مسیر را تغییر داد و خود را به حدیبیه رساند. همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در فتح مکه دستور داد تا راه‌های ورودی و خروجی شهر مدینه را کنترل و بازرسی بگذارند. همچنین گروهی را به فرماندهی ابوقتاده به منطقه «اءضَم» فرستاد تا چنین تصور شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آهنگ آن ناحیه را دارد و در میان راه، گروهی از اسب سواران را به عنوان طلیعه سپاه اعزام داشت تا راه را از جاسوسان دشمن پاک سازی نماید. روایت شده که در جنگ احد، پس از یورش سپاه کفر به اردوگاه مسلمانان و احساس خطر جدی بر جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، کعب بن مالک زره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را پوشید و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زره او را بر تن کرد.»

استتار

از جمله شیوه‌های حفاظتی که رعایت آن، ما را در برابر شناسایی‌های دشمن مصون می‌دارد، استتار است. استتار به معنی پوشاندن، پنهان کردن، تغییر قیافه دادن و مخفی شدن آمده است. با نگرشی مختصر به سرایا و غزوه‌های رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از بُعد اتخاذ شیوه استتار به اهمیت مسئله واقف می‌شویم که برای نمونه به غزوه «ذات السّلاسل» به فرماندهی امیر (علیه السلام) اشاره می‌کنیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از شکست سه فرمانده، سرانجام فرماندهی لشکر را به علی (علیه السلام) سپرد. آن حضرت که به علل شکست واقف گشته بود، نیروهای تحت امر را از بی‌راهه و دره‌ها حرکت داد، شب‌ها راه می‌پیمود و روزها در شیار کوه‌ها و دره‌ها و فرورفتگی‌ها به کمین می‌نشست تا از چشم دیدبانان دشمن که جاده را از بالای کوه‌ها زیر نظر داشتند، دور بماند. بعلاوه دستور دادند که بر دهان اسبان پوزبند بزنند تا شیهه نکشند و صدای آن‌ها به گوش دشمن نرسد. وقتی به نزدیکی دشمن رسیدند، آنگاه فرمود تا دهان اسب‌ها را باز کردند و ناگهان اسب‌ها شیهه کشان بسوی دشمن شتافتند و رزمندگان بر دشمن خواب آلود و غافل و وحشت زده یورش بردند و بر آنان پیروز شدند. لذا در این سیره سه مطلب مهم مشاهده می‌شود: اختفاء، استتار و غافلگیری. همچنین در نبرد خیبر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنبال موضع و منطقه‌ای بود تا نیروهایش از دید دشمن دور باشد. به همین جهت به محمد بن مسلمه مأموریت داد تا چنین موضع و منطقه‌ای را بیابد. محمد بن مسلمه نیز محل مورد نظر را بنام رجیع یافت و به آن حضرت گزارش داده و عرض کرد: آیا نیرو‌ها را به رجیع انتقال نمی‌دهید؟... پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «وقتی که غروب شد انشاءالله به آنجا می‌رویم. سپس به هنگام غروب بسوی منطقه مورد نظر حرکت کرد و به نیروهایش دستور انتقال داد.» ملاحظه می‌شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با استفاده از غروب خورشید به استتار نقل و انتقال نیروهایش پرداخته است؛ و نیز در غزوه دومه الجندل، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تاریکی و سیاهی شب استفاده کرد و شبانه نیروهایش را بسوی دشمن حرکت داد و روزها به کمین می‌نشست. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگ بدر به یارانش دستور داد که زنگها را از گردش شتران باز کنند تا دشمن به حرکت آن‌ها پی نبرد.

اعزام جاسوس

در تاریخ اسلام نمونه‌هایی از جاسوسی در خلال درگیری‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکان به چشم می‌خورد که فرستادن افراد و گروه‌های تجسس از سوی آن حضرت برای شناسایی و گزارش اوضاع دشمنان از آن قبیل است؛ همچنین گزارش‌هایی درباره شیوه حفظ اسرار محرمانه در برخورد با جاسوسان دشمن در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به چشم می‌خورد. فعالیت‌های یاد شده در زمان‌ها و اوضاع گوناگون جنگی و در ارتباط با همه دشمنان اعم از قریش، هوازن، رومیان و... گزارش شده‌اند. این موضوع در هیچ یک از آیات قرآن نیامده است اما پاره‌ای از روایات تاریخی که ارسال جاسوس از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان می‌کنند، در حاشیه برخی آیات گزارش شده‌اند. بعد از اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به رسالت مبعوث شدند و کفار نقشه قتل ایشان را کشیدند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد هجرت به مدینه را گرفت و پس از استقرار در آنجا و گسترش دین اسلام، برای توسعه اسلام و نابود کردن دشمنان قرآن، مسلمانان با جنگ‌هایی علیه کفار مواجه شدند، آن هم جنگ‌های نابرابر که در بعضی از جنگ‌ها، اگر سیاست‌های جالب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قدرت فرماندهی ایشان نبود، شاید سپاه اسلام در آن جنگ‌ها پیروز نمی‌شد و از کفار شکست می‌خوردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از قدرت فرماندهی بسیار بالایی برخوردار بودند و از این رو زمانی که با دشمنان و کفار به جنگ می‌پرداختند، مبادرت به جمع آوری اطلاعات و کسب نقاط ضعف و قوت دشمن می‌نمودند تا سپاه اسلام با استفاده از این اطلاعات بتواند دشمن را شکست بدهد و بر آن‌ها پیروز شوند؛ به عبارت دیگر از نقاط ضعف دشمن به عنوان نقاط قوت خودشان استفاده می‌کردند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری مدیریت.

منابع تحقیق :
* قرآن کریم
* نهج البلاغه
* ابن سعد (1405 ق)، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ج 2.
* ارشاد، شیخ مفید، انتشارات بصیرتی.
* اعیان الشیعه، ج 2.
* اعیان الشیعه، سید محسن امین، دارالتعارف، بیروت.
* آقابخشی، علی و مینو افشاری راد، (1383)، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار.
* بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت.
* البدایه و النهایه، ج 4.
* بلاذری، (1398 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: محمد باقر محمودی، بیروت، ج 1.
* پنهان‌کاری در اسلام، محمد فوزی، ترجمه سرور دانش، مالک اشتر، قم.
* تاریخ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، بیروت.
* تاریخ ابن عساکر، ج 6.
* تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 2.
* تاریخ طبری، ج 2.
* تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، بیروت.
* التبیان، ج 3 و 5 و 9.
* التحریر و التنویر، ج 10.
* التراتیب الادرایه، محمد احمد قرشی.
* تفسیر ابن کثیر، ج 1.
* تفسیر ابی السعود، ج 2.
* التفسیر الکبیر، ج 10.
* تفسیر المنار، ج 6.
* تفسیر المیزان، علامه طباطبایی (رحمةالله‌علیه)، جامعه مدرسین.
* تفسیر برهان، علامه بحرانی، اسماعیلیان.
* تفسیر قرطبی، ج 6 و 7 و 8 و 17 و 18.
* تفسیر قرطبی، قرطبی، بیروت.
* تفسیر کبیر، فخر رازی، بیروت.
* تفسیر کشاف، زمخشری، بیروت.
* تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، درالکتاب الاسلامیه.
* جامع البیان، ج 6 و 9 و 10 و 28.
* جرجی زیدان، (1352)، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم.
* جعفریان، رسول، (1380)، سیره رسول خدا، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اول.
* الجهاد و النظم، احمد شلبی.
* جهان شمولی اسلام و جهانی سازی (مجموعه مقالات)، (1382)، ج 2، مقاله: ناامنی محدود، بررسی تهدیدهای جهانی شدن برای اسلام: دکتر اصغر افتخاری، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
* حسن ابراهیم حسن، (1360 ش)، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، چاپ چهارم.
* حفاظت اطلاعات، مرکز تحقیقات اسلامی.
* الدر المنثور، ج 3.
* دعائم الاسلام، ج 1.
* روح المعانی، ج 15 و 28.
* روح الله شریعتی، حقوق و وظایف غیر مسلمانان در جامعه اسلامی، بوستان کتاب، قم.
* زاد المسیر، ج 3 و 7.
*سفینه البحار، محدث قمی، کتابخانه سنایی
* سنن ابی‌داود، ج 1 و 3.
* السنن الکبری، ج 9.
* سیره ابن هشام، ابن هشام، دار احیاء التراث، بیروت.
* السیره النبویه، ابن کثیر، ج 3 و 4.
* سیره حلبیه، ج 2.
* شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء التراث، بیروت.
* صادقی، حسن، (1390)، روش‌شناسی تبیین حفاظت اطلاعات آینده، (مجموعه مقالات همایش سراسری حفاظت اطلاعات آینده)، جلد سوم، تهران، دانشگاه امام حسین (علیه السلام)
* صحیح البخاری، ج 5.
* عروه بن زبیر، مغازی، رسول الله، جمع نور سیف، بیروت، ج 1.
* علی شریعتی، (بی‌تا)، محمد خاتم پیامبران، (مجموعه مقالات)، مقاله: از هجرت تا وفات، تهران: حسینیه ارشاد، چاپ اول.
* عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، انتشارات اعلمی تهران.
* غرر و درر، آمدی، دانشگاه تهران.
* فروغ ابدیت، (1372)، ج 1، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هشتم.
* فروغ ابدیت، (1372 ش)، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هشتم، ج 2.
* فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 23، بهار 83، عنوان مقاله: تحویل تاریخی - گفتمانی مفهوم امنیت.
* الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، بیروت.
* کامل فی التاریخ، ج 1.
* مجمع البیان، ج 2 و 3 و 4 و 5 و 9.
* مسند احمد، ج 4.
* مسند الامام الرضا (علیه السلام)، عزیر الله عطاردی، انتشارات صدوق.
* مغازی، محمد بن عمر بن واقدی، بیروت.
* موسوعه الاستخبارات و الامن، ج 1.
* النظام العسکری، محمود شیث خطاب.
* وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، بیروت.

منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.